کد مطلب:312391 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:214

سوگ سروده های ام البنین


لا تدعونی ویك ام البنین

تذكرینی بلیوث العرین



كانت بنون لی ادعی بهم

و الیوم اصبحت و لا من بنین



اربعة مثل نسور الربی

قد واصلوا الموت بقطع الوتین





[ صفحه 273]





تنازع الخرصان اشلاءهم

فكلهم امسی صریعا طعین



یالیت شعری أكما اخبروا

بان عباسا قطیع الیمین [1] .



وای! دیگر مرا ام البنین نخوانید كه به یاد شیران دلیر می افتم.

پسرانی داشتم كه به خاطر آنان به من [ام البنین] می گفتند و امروز دیگر هیچ پسری ندارم.

چهار تن همانند شاهین كوه های بلند كه با رگ های بریده به كام مرگ رفتند.

نیزه هایی پی در پی بر اعضای بدن آن ها فرو می آمد و همگی زخم خورده به خاك در افتادند.

ای كاش می دانستم آیا آن گونه است كه می گویند عباس دستش جدا شده است.

و نیز:



یا من رأی العباس كر

علی جماهیر النقد



و وراه من ابناء حیدر

كل لیث ذی لبد



نبئت ان ابنی اصیـ

ب برأسه مقطوع ید



ویلی علی شبلی أماـ

ل برأسه ضرب العمد



لو كان سیفك فی یدـ

یك لمادنا منه احد [2] .



ای آن كه دیده ای عباس بر آن جماعت پست می تاخت؛

و فرزندان حیدر چون شیران یالدار در پی او بودند.

به من خبر داده اند كه بر تارك فرزندم كوبیده اند در حالی كه دستانش بریده بود.

آه بر جوان برومندم كه عمود آهنین بر سرش فرو آمد.

اگر شمشیرت ای عباس در دستانت بود هیچ كس یارای نزدیك شدن به تو را نداشت.



[ صفحه 274]




[1] العباس، ص 223.

[2] همان، ص 223؛ ابصارالعين، ص 47.